Ha Ji Won Feels Delight for Adorable Caricature from a Fan
On January 18th, Ha Ji Won showed off the gift she got from the fan through her me2day account. Her beloved fan sent the caricature of her, the picture that based on photo from her book singing event is so adorable. Besides the caricature she also put the real photo. She praised her fan’s great working. The picture is so cute.
Meanwhile, after promoting her essay book “Right This Moment” and wrapped the filming of her up-coming movie “Three Beauty of Joseon” Ha Ji Won takes a break for a moment.
[info and image source]
February 24, 2015 - 11:08 am
سلام
امیدوارم که حال تان خوب باشد.غرض از مزاحمت به جهت اهمیت فوق العاده زیاد موضوع خواستم تکرار کنم که ادامه این وضع به هیچ عنوان دیگر قابل پذیرش نمی باشد.خصوصا با وجود مسعود که او خانه را کاملا کمافی السابق وحتی بدتر در انحصار خود قبضه کرده وبه زباله دانی وماتم کده تبدیل نموده است.تکیه کلام او هم همیشه این است که گردن کلفت وقلدر می باشد.والان هم مدتی است که ادای رهبر قبلی ایران را با همان لهجه خاصش در می آورد واز عبارت ((لکن)) که تکیه کلام رهبر قبلی ایران بود به کرات استفاده می کند.نه به آدم اجازه می دهد اینجا نظافت اصولی انجام شود.نه اجازه حرف زدن می دهد ونه خودش دست به سیاه وسفید می زند.اگر هم کمی با او حرف زده شود حتی به آدم حمله ور هم می شود.الان اینجا بیش از 200 کیلوآشغال وجود دارد.اما مسعود اجازه تخلیه آنها را نمی دهد.بعد هم درکلیه مسائل خانه دخالت می کند.خودش اصلا هیچ در امور خانه داری سررشته ندارد.به من هم که هزار برابر از او واردترم نمی گذارد به رتق وفتق امور خانه بپردازم.مثلا الان اکثر آحاد مردم شوفاژ را از خانه های خود برداشته وبه جای آن بخاری گازی نصب نموده اند.اقشار پولدار ومتمول هم هیتر وپکیج را در خانه های شان نصب می کنند.به هرصورت الان عملا شوفاژدر میان مردم عادی منسوخ ودمده شده است.من هم می خواستم بخاری گازی بخرم.منتها مسعود با دادوفریاد نگذاشت وبعد رفت شوفاژهای بسیار بی خاصیت را با صرف هزینه های زیاد سفارش داد.که الان همیشه زود به زود نیاز به هواگیری و…دارد وتازه با هواگیری مشابه با شوفاژهای قبلی نظیر شوفاژمنزل شما هم به آسانی درست نمی شود ومدام خراب می شود.ضمن این که همین شوفاژها را هم مسعود نمی گذارد من هواگیری کنم ویا نهایتا کسی را بیاورم.خودش حاضراست از سرما منجمد شود اما حاضر نیست حرف ها وتوصیه های بسیار درست وعالمانه من در زمینه خانه داری و…را گوش کند.منظورم این است که مسعود علاوه بر سادیسم بسیار وحشتناکی که دارد از مازوخیسم فوق العاده شدیدی نیز برخوردار می باشد.بکلی فاقد اعصاب می باشد.وبا کوچکترین رفتار من و…حتی دادوفریاد هم می کند واگر اندکی آدم محتاط نباشد به آدم بطور ناگهانی حمله ور هم می شود.همانند یک گراز وبوفالوی بسیار هار و وحشی وخطرناک می باشد.حتی به مراتب بدتر از آنها.چرا که حیوانات فاقد خباثت اخلاقی هستند وبا کسی کینه ودشمنی ندارندوفقط مطابق با غرایزشان عمل می کنند.اما مسعود بدلیل عدم پیاده شدن توصیه های طلائی بنده در قبالش از عنفوان جوانیش فردی بشدت سادیسمی وحسود و وحشی و بی اعصاب وخطرناک وتهاجمی و…بوده است.اصلی ترین علت تمام رذائل بسیار حاد اخلاقیش از دیرباز تا الان در لی بی دویش قرار داده شده است .حتما بایست از 35 سال قبل وحتی پیش تر ودر دوران دبیرستان به او طی یک اقدام دسته جمعی نوع دوستانه زن داده می شد.چرا که از این ناحیه از دیرباز بشدت تحت فشار بوده است وقبلا هم هر وقت دیگر کاملا به سیم آخر می زدوبه پدر وخصوصا مادرش حمله ور می شد خودش به این نیازش علنا اعتراف می نمود وبه زور وبا مشت ولگد و….از مادرش می خواست که برخی از افراد را که اصلا آنها مسعود را نمی خواستند خواستگاری کند.بایست از دیرباز همه فامیل وآشنا ومددکاران با پدرمادر بی پناه وبلادیده ام همکاری می کردند وبه مسعود فورا زن می دادند واز طرق ظریف مختلف او را به تغییر رشته فوری تحصیلی وا می داشتند.چرا که تحصیل در رشته های فیزیوتراپی وخصوصا پزشکی از سم مهلک هم برای مسعود بدتر بود وبکلی مغزش را داغان کرد.بعد هم با شرایط روانی و…که مسعود داشت بایست از دیرباز طیف بیشتری از افراد از مسعود نگهداری می کردند واین نهایت بی وجدانی وبی اخلاقی وسبعیت وبی رحمی بود که پدروخصوصا مادرم را از دیرباز همه تنها گذاشتند تا آنها برای سالیان متمادی بشدت توسط مسعود مورد ضرب وشتم وفوش وناسزا وتحقیر قرار گیرند.بنابراین شما باید حتما بپذیرید که از دیرباز افراد زیادی اعم از فامیل وپزشک و…صددرصد مقصر ومتهم ومجرم بوده اند.هر چند که دیگران هیچ دینی نسبت به مسعود ندارند. منتها ساختار جامعه ایران وشرایط خانواده ما ایجاب می کرد که آنها از دیرباز اندکی وجدان شان را قاضی می کردند.اندکی رحم وانصاف و وجدان هم بد نبوده ونمی باشد.بعد هم پزشکان از طریق توصیه ها وتجویز داروها و…بسیار خطرناک حال مسعود را هزار برابر بدتر هم کرده اند.بطوری که قبل از ورود به دانشگاه وقبل از مراجعه به پزشک وقبل از درگیر شدن با مسائل مرتبط با کنکور اعصاب مسعود هزار برابر رلکس تر بود.درمان اصلی و واقعی مسعود ازدواج در دوران دبیرستان وحداکثر بعد از گرفتن دیپلم ومتعاقب آن کار وتحصیل درمشاغل و رشته های بسیارآسان ونیز تفریح درمانی بوده است ونه چیز دیگر.از طرفی از دیرباز هم خانواده ما در معرض بلاهای مختلف بوده است وهمین عوامل هم تاثیر معناداری در بدتر شدن حال مسعود داشته اند.الان هم از گوشه وکنار بعد از یک وقفه40 ساله وحتی بیشتر عنوان می کنند که از دیرباز خانواده ما در معرض بلاهای عمدتا از ناحیه نیروهای اهریمنی رژیم گذشته قرار داشته بود.
به هر صورت مجموعه این عوامل ویک سری از عوامل دیگر باعث شده که مسعود از دیرباز نه وجدان داشته باشد نه اعصاب ونه فکر وعقل.از آنجائی که زن وپول وسرگرمی بترتیب ندارد بشدت تحت فشار است.ضمن اینکه داروها و….داده شده به او از دیرباز ساختار مغزش را بکلی خراب وداغان هم کرده است.بعد هم با این شرایطی که مسعود دارد می طلبید که شمار بیشتری از اعضای خانواده و…به او می رسیدند. این کاملا ظالمانه وبی انصافانه است که من به تنهائی عملا از او نگهداری کنم.ضمن این که من از حیث سنی از همه شما کوچکتر می باشم وطبعا مسئولیت من در قبال مسعود هزار برابر از مسئولیت شماها کمتر می باشد.بعد هم مسعود اصلا حرف من را گوش نمی دهد ودر همه امور دخالت های مخرب و ویرانگر مازوخیسم گونه می کند.از طرفی در نهایت ناجوانمردی ورذالت قریب به 15 سال است که مجددا به بهانه های بسیار نابخشودنی آزمایش وخودشناسی و….بنده وایضا متقبل شدن هزینه مراسم چائی برعلیه من توطئه نموده وطی یک سلسله اقدامات بشدت مجرمانه ونابخشودنی مدتهاست که نهایتا بنده را خانه نشین هم نموده اند.خوب! با این اوصاف قاعدتا بایست بنده نسبت به سایر افراد هزاران برابر بیشتر اولویت می داشتم.در صورتی که در اینجا بطور کاملا وارونه مدتهاست که تمام حقوقم را تضییع کرده وتا دقیقه 90 هم می خواهند من و…را در گیر یک مسابقه بسیار بلاخیز اعصاب خرد کن فوتبال گونه قرار دهند.مسابقه فوتبالی که تداعی گر یک جنگ واقعی تمام عیارگلادیاتور مابانه عهد باستان است.بعد هم به دیگران یاد می دهند که به من بگویند تا گل نسوزد گلاب در نمی آید وهرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد واز دسته حرفها!بعد به من مرتبا اوکی هم داده شده ومی شود وحتی علیرغم اینکه هیچ رویداد فرخنده ای تاکنون رخ نداده پیشاپیش نسبت به موقعیت احتمالی آینده بنده بشدت رشک هم می ورزند وپیشاپیش در خصوص ازدواج وکار و…به من تبریک ومبارکا هم گفته اند.بنده هم بطور سلسله وار امورم را از طریق شکایت واطلاع رسانی وروشنگری پیگیری کرده ومی کنم.منتها ورد زبان همگان از کودک تا کهنسال کماکان این است که تا سه نشه بازی نشه. وطبعا بنده کمافی السابق بهترین گزینه ها راعلیرغم میل شدید باطنیم در پیش گرفته ام.یعنی همان صبر وشکیبائی وانتظار فعال ومعترضانه وهمزمان پیگیری امور از طریق شکایت وروشنگری واطلاع رسانی و…!یکی از اصلی ترین بهانه های بیکار کردن بنده در آن وانفسای اقتصادی که بیکاری ورکودی شدید خصوصا برای افراد تحصیل کرده بر جامعه حاکم بود آن هم در شرایط بسیار تحقیرآمیز ونابخشودنی وطی یک سلسله اقدامات بشدت خباثت آمیز وبیمارگونه این بود که بنده فرد مجردی هستم وبه قول آنها اگر متاهل بودم هرگز آن رویدادهای بشدت ناگوار رخ نمی داد.ضمن این که به ذعم آنها مشاغل به مراتب عالی تری به زودی به من ارائه می شود.وهمچنین به ذعم آنها من با بهترین افراد ازدواج می کنم.ضمن این که عنوان می شد که اگر من در خارج از حوزه استان وخصوصا شهرتهران به کار اشتغال می داشتم بنده را به شیوه شعبان بی مخی بیکار نمی کردند ومانع از ازدواجم نمی شدند.به ذعم آنها تهران شهری بلاآفرین وشیطانی وجهنمی وشهرهرتی بوده است.از طرفی زمانی که من در آن اداره کذائی وجهنمی قبلی که عملا مشاغل بسیار توان فرسا و انرژی بروبیهوده ونامتناسب را نیز به من سپرده بودند به فعالیت اشتغال داشتم وبرای تسریع بخشیدن به امر ازدواجم مطابق با سلائق وذائقه شخصی خود همت می گماشتم مدام بر علیه من توطئه کرده وبا یک کلاغ چهل کلاغ کردن مسائل بسیار غیر مرتبط با آنها وبا بزرگنمائی هدفدار منفی مسائل شخصی بنده و وارد شدن به حریم شخصی بنده از هیچ کوششی جهت ضایع کردن بنده وایضا پهن کردن دام های مختلف بر علیه من وزیر آب زدنم وخرابکاری در امر ازدواج واشتغال و…بنده مضایقه نمی کردند.نهایتا هم در آن شرایط مهلک رکود اقتصادی به دلایل بسیار واهی ومسخره در وضعیتی بسیار تحقیرآمیز ونابخشودنی وطی یک سلسله سناریوهای هماهنگ شده با هم عملا بنده را تاکنون بیکاروخانه نشین هم نموده اند بدون آن که جای بهتری فورا بنده به کار اشتغال ورزم.وتا صبح قیامت هم به نظر می رسد که همین رویه بازی موش وگربه را می خواهند کمافی السابق اتخاذ کنند.بعد هم از گوشه وکنار به دفعات شنیده می شود که فضای کنونی حاکم بر جامعه ایران تداعی گر دوران 40 یا 60 سال قبل وزمان شاه سابق ایران می باشد ودر واقع امر مجرم وجنایتکار وقاتل اصلی را حکومت شاه سابق از یک زاویه اطلاق می کنند.به دفعات هم عنوان کرده ومی کنند که این بلایا وشدائد از ثمرات مراسم چائی وبی وفائی وسنگدلی وبی مهری وگرگ صفت بودن ومکر دنیا می باشد.به گونه ای که به نظر می رسد مراسم چائی بازتاب سالیان متمادی حاکمیت قوانین جنگل وشهر هرتی بلاآفرینانه واهریمنی بر دنیا وایران نیز بوده است.سالیانی که حتی قدمت آن می تواند به قبل از تولد من وشما برگردد. به گونه ای که مراسم مزبور رستاخیزی را در دنیا از آن زمان تاکنون ایجاد نموده است وحتی باعث تغییر دنیا شده ومی شود.به گونه ای که برخی از افراد مراسم چائی را کاملا تکریم وستایش می کنند وبارها به زبانشان گفته اند که این چائی خیلی خوردن دارد وآن را به مثابه یک رویداد بسیار سرنوشت ساز مثبت تاریخی در جهان وخصوصا ایران اطلاق می کنند. وبرخی دیگر بطور برعکس مراسم مزبور را با مقولاتی نظیر عهدنامه ترکمانچای وحملات مغول ها به ایران همزاد پنداری می کنند. به هرصورت همه چیز غبارآلود شده است. من خودم نظرم این است که مراسم چائی معلول ونتیجه بلاانقطاع سالیان متمادی حاکمیت بلاآفرینانه واهریمنی قوانین جنگل وشهر هرتی وتنازع بقا در جهان بوده است. به گونه ای اگر بخواهم مصداقی صحبت کنم مراسم مزبور همانند جریمه کردن رانندگان متخلف ومجرم بوده است. که البته در عرصه جهانی عملا متعاقب آن تر وخشک هم با هم سوخته اند.طوری که افراد بسیار خوب هم بشدت متضرر شده اندودر معرض بلا قرار گرفته اند.
به هرصورت با تشبث به رذیلانه ترین مکرها وترفندهای متصور عملا به مدت 15 سال مانع از ازدواجم نیز شده اند.ومعلوم نیست در مغزوذهن بسیار کثیف وخطرناک این دسته افراد چه می گذرد؟ وبعد هم به دیگران و حتی برخی از مردم کوچه بازاروهمسایه در رده های مختلف سنی یاد می دهندکه پس از رویا رو شدن با من به من بطور غیر مستقیم بگویند که: فکر کن!احتمالا منظورشان از این جمله این است که این بلایا فقط مختص خانواده ما نیست وایضا بلایای مزبور کار دنیا ورسم زمانه واز این مزخرفات است ودرواقع همه جهانیان را کم وبیش در معرض بلا قرار داده و گرفتار نموده است.در واقع برخی از افراد با ربط دادن آسمان وریسمان به هم می خواهند هر ظلم وبلائی را توجیه کنند.از طرفی برخی از افراد حتی روشن شدن کار وازدواج و…بنده را به مثابه تولد مجدد رهبران ایران وبرج میلاد تهران و… وایضا انقلاب بهمن 57 وفرار شاه سابق ایران اطلاق می کنند.وحتی پیشاپیش به من تبریک هم می گویند ونسبت به موقعیت احتمالی آینده بنده بشدت رشک هم می ورزند وبارها هم به من گفته اند که خوشا به حالم!بعد هم به دیگران وحتی افراد بشدت بی اعصاب وخیالاتی ومکار وچاپلوس وحسود واحمق وعقده ای وسادیسمی و…نظیر محمود هم قبلا یاد می دادند که بگویند ما کماکان در معرض آزمایشیم.به هرصورت مدتهاست که عملا دارند با من فوتبال بازی می کنند. آن هم فوتبالی که حال وهواوتداعی گر یک جنگ شبه واقعی تمام عیار می باشد.یک عده افراد فاشیست وبی دل وتاریک اندیش وحسود وخبیث وجنایتکار و سادیسمی و…مدتهاست با تشبث به انواع واقسام ترفندهای رذیلانه وتوجیهات مسخره هم مانع از کارم شده اند وهم مانع از ازدواجم وهم مانع از امور فوق برنامه ام.وبدتر از آن حتی بطور بسیار وارونه در نهایت وقاحت تهمت دروغ گوئی وخیال بافی و…را نیز به من می زنند وحتی ما را در معرض یک توطئه خانوادگی هم قرار داده اند.طوری که امثال شما وبیشتر از شما خواهر تان نیز عمدا یا سهوا مطالبی را به من عنوان می کنید که باعث می شود مغز آدم سوت بکشد وحتی متاسفانه باعث ایجاد سوتفاهمات و…نیز درباره میزان صداقت و…افرادی نظیر شما نیز می شود.به هرصورت انتظار من این است که بدون فوت وقت به شکایاتم رسیدگی شده وجریمه های فوق العاده سنگینی در حوزه های مختلف را متعاقبا به من بپردازند ودر اسرع وقت امورم چه در ایران وچه در خارج مطابق با اولویت ها واستانداردها ومعیارهایم در عالی ترین شکل ممکن روشن شوند.حتما هم مشاغل ودوره هائی به من پیشنهاد شوند که کاملا متناسب وسازگار با توانائیها وعلایقم باشند وبه امور فوق برنامه ام خللی وارد نکنند.اینطور نباشد که از روی نادانی ویا به عمد مشاغل ودوره هائی به من پیشنهاد شوند که یا همانند مشاغل قبلی من بسیار بیهوده وانرژی بر وتوانفرسا باشند ویا مشاغل ودوره هائی باشند که اصلا از حیطه توانائیها وعلایق بنده برنمی آید.بطوری که به مثابه آب در هاون کوبیدن باشد وجز اتلاف وقت وتخصیص کاملا نابهینه منابع انسانی ارمغان دیگری نداشته باشند.در باره ازدواج بنده هم اگر این افرادی که به دفعات اوکی ازدواجشان را به من پیشاپیش داده اند (((بدون اینکه از قبل اصلا با من هماهنگی کرده باشند ومن در جریان باشم وشناختی داشته باشم واز طریق دیدن ورابطه وصحبت کردن با آنهاافراد را سبک سنگین کرده باشم که هرکدام از این عوامل بطور تک تک ومصداقی از اهمیت بسزائی برای من برخوردارند)))سازگار با تک تک معیارهای از قبل تعیین شده ازدواجم باشند باید هرچه سریعتر مطابق با رهنمودهای از قبل مشخصم اقدامات عاجل را بلادرنگ اتخاذ نمایند.به هرصورت بنده نسبت به این اوضاع بشدت وبه نحو فزاینده ای معترضم وتوقع حداقلی بنده این است که بدون فوت وقت طی یک سلسله اقدامات بشدت محترمانه امور بنده از موضع قدرت چه در ایران وچه در خارج روشن شوند. بنده که به اصطلاح نمی توانم تا صبح قیامت عملا به تنهائی از مسعود که تحمل او امری به غایت طاقت فرسا وکار حضرت فیل است نگهداری وپرستاری کنم. این در حالی است که مسعود حالتی به مراتب بدتر از حیوانات درنده وهار و وحشی را دارد وبکلی فاقد شخصیت و وجدان واعصاب و…می باشدودر عالم هپروت بسر می برد.وزندگی با او به ریاضت های فرابشری مرتاض گونه ورهبانیت گونه بسیاربسیارشدید وغیر قابل تحمل نیاز دارد. من سخت در حیرتم که چطور پدر وبویژه مادر بسیار زحمتکش وبلادیده بنده برای سالیان مدید در بدترین ومهلک ترین شرایط بلاخیز آن زمان از مسعود نگهداری کرده وزیر ضربات مشت ولگد وفوش وناسزای متمادی مسعود بطور تدریجی در شرایط بسیار رقت باری به نوبت شهید هم شدند؟مسعود به علت عدم پیاده شدن توصیه های بسیار طلائی وعالمانه بنده که از دیرباز شناخت نسبی بسیاربسیار بیشتری از احوال او وایضا محیطش داشته ام از سال خصوصا 63 تا کنون هیچ بوئی از انسانیت نبرده است.واز آن زمان تاکنون عملا یک میلیون بارحتی از حیوانات بسیار درنده وهار و وحشی هم غیر قابل تحمل تر بوده است.چرا که هر آن در طول این سال ها بطور ناگهانی به آدم حمله ور می شد. وبه دفعات حتی به بهانه های بسیارهیچ وپوچ وعمدتا به خاطر در درجه اول بی زنی و بعدش عدم کشش وظرفیت برای تحصیل در رشته های نامتناسب سنگین دانشگاهی پدر وخصوصا مادر بسیار زحمتکش وبلادیده خودش را زیر ضربات مشت ولگدو فوش وناسزایش بشدت شکنجه و وحشت زده هم می کرد وعملا آنها را برای سالیان متمادی بشدت زجرکش وشکنجه وشهید هم نمود وتمام کمبودها وعقده های روانیش را برسرآنها خالی می کرد. این در حالی بود که پزشکان عمدا ویا سهوا از طریق دارو و…کاملا سیستم اعصاب ومغزش را داغان تر هم کرده بودند.شاید هم می خواستند از آن طریق هم مسعود را تنبیه ومجازات کنند وهم از طریق مسعود پدرمادرش را بشدت برای سالیان متمادی شکنجه وشهید کنند.چرا که مسائل روانی مسعود ربطی به امور روانپزشکی نداشت.بلکه عمدتا برمی گشت به لی بی دویش.ضمن آن که از دیرباز عملا خانواده ما در معرض بلا وتحریم نیز بوده است. از طرفی فامیل های شما هم عملا هیچ همکاری حداقلی با پدرمادرم نمی کردند و توصیه های آنها عملا بر وخامت اوضاع حتی می افزود. هرچند که آنها به دلایل مختلف عملا از دیرباز پدرمادرم را نیز تحریم کرده بودند.تنها کسانی که هر از چند گاهی به خانه ما می آمدند اول خانواده خیراندیش بود بعد هم یدالله.که آمدن اینها خصوصا یدالله هیچ فایده ای هم نداشت.چرا که اینها هیچ اقدام کارگشائی انجام نمی دادند. واحتمالا به خاطر شیرین کردن خود بین فامیل وهمشهریان و…اینجا می آمدند.یعنی آمدنشان کاملا از جوانب ریاکارانه ای نیزبرخورداربودوآنها فقط از روی سنت ورعایت عرف وخودشیرین کردن شان در انظار دیگران می آمدند ونه چیز دیگر.فقط خواستند خودشان را در بین رودسری ها وفامیل و…محبوب جلوه دهند. کما این که بعد از جان باختن پدرم حتی زمانی که مادرم هنوز از طریق اهرم های پزشکی به قتل نرسیده بود عملا اینها هم رابطه شان را با مادرم کاملا قطع کردند.وفقط زمانی که مادرم با اطلاع وهماهنگی وکسب رضایت اینها عملا در حال احتضار بود برای یک مدت کوتاهی فقط خیراندیش وزنش آن هم به گفته خواهر شما به اصرار زیاد او اینجا می آمدند ونیم ساعت می ماندندومی رفتند.به هرصورت از دیرباز همه چیز آلوده به دروغ و ریا وبی وجدانی ونیرنگ بوده است.وهیچ اثری از صداقت وانسانیت و وجدان وخلوص و…در رفتارهای کسی مشهود نبوده است.طوری که حتی زمانی که هنوز مادرم در معرض بلاهای پزشکی وداروئی و…قرار نگرفته بود ومتعاقب جان باختن پدرم هم یدالله وهم خواهرشما صراحتا پیشاپیش خبر شوم قربانی شدن قریب الوقوع مادرم را نیز می دادند.وحتی خواهر شما صراحتا زمانی که مادرم حالش خوب بود دودر معرض بلاقرار نگرفته بود پیشاپیش جمله ای با این مضمون آن هم در حضور مادرم عنوان نمود که خانه ما بوی جسد می دهد! وحتی در آن زمان گفت که آدم های بد دارند آدم های خوب را می کشند.هم خواهر شما ومهمتر از او شوهرش وهم یدالله وسایر اقوام و…شما پیشاپیش از قربانی شدن پدرمادرم مطلع بودند.وبه نظر من چون به ذعم باطل وبسیار گمراه واشتباه وخطرناک اینها این بلایا وجنایات به امر خدا صورت گرفته ومی گیرد وفقط هم مختص به خانواده ما هم نمی باشد بنابراین هرگونه اقدام اعتراضی در قبال این جنایات بسیار دهشتناک ونابخشودنی امری بسیار احمقانه ودیوانه گونه هم از منظر اینها قلمداد می شود.الان همه از کودک تا کهنسال از فامیل تا غریبه کاملا می دانند که کار مسعود تمام شده است.منتها همه مدتهاست که خانواده ما را عملا تحریم کرده اند. تنها خانم الهه هر روز تلفنی با مسعود در تماس است. البته خود مسعود عمدتا به او زنگ می زند.خواهرتان هم عملا کاملا به علل ودلایل مختلفی که هنوز کاملا بر من محرز نشده عمدا خودش را به تجاهل هم می زند واو هم تلفنی مدام نقش بازی می کند. دیگران که اصلا از مدتها قبل مسعود وقبلا پدرمادرم را کاملا تحریم کرده بودند.وحتی یک احوالپرسی خشک وخالی هم نکرده اند. باز خواهر شما مرتبا تلفن می زندوکرایه خانه اش را نمی گیرد والان مدتی است که هر از چند گاهی مبلغ مختصری حدود 20 الی 30 هزار تومان که در این وانفسای اقتصادی یک کیلو گوشت هم نمی توان با آن خریدمی فرستد .هرچند که مطالب اظهار شده خواهرتان نیز بعضااصلا خوب ومنصفانه نیست.یا قبلا محمود را به اینجا به دفعات می فرستاند که محمود هم با مسعود در انجام رذائل حاد اخلاقی عملا مسابقه هم می داد ومی دهد. واو هم فردی بشدت بی اعصاب وحسود وخرابکار وشیاد وعقده ای وچاپلوس وسادیسمی وخیالاتی وموهوم پرست و دروغ گو وبدجنس ونادان وبی رحم وبی وجدان و….نیز می باشد وحتی بارها وبارها در خانه ما صراحتا با زبان خود از شمار بسیار کم قربانیان خانواده ما به ذعم او سه یا چهار نفر شکوه هم نموده است.و وقتی که متوجه می شد حنایش دیگر رنگی ندارد و سرش دارد به سنگ می خورد واین رفتارهای بسیار منافقانه ومشکوک وبه غایت نفرت بارش عملا به رسوائی ومنفور شدن هر چه بیشتر فزاینده اجتماعی اش نیز می انجامد عنوان می کند که من حالش را گرفته ام(در واقع ذکاوت وتیزبینی بنده مانع از تحقق سناریوهای خباثت آمیز امثال محمود می شوند).بارها هم به من گفته که مردم دیگر هزار برابر بدتر از او هستند.حالا به ذعم خودش او اشتباه کرده وبه جای رفتن به مستراح وقضای حاجت اینجا شیطنت کرده است ومطالبی بسیار مزخرف وخباثت آمیز و دروغین و وارونه و…عنوان می کندو بهانه جوئی ها ودادوفریادهای عمدی وسهوی بسیار گستاخانه وبی شرمانه می کند. بعد هم وقتی مثل دیگران متوجه می شود که به آخر خط رسیده وکاملا آچمز شده است عنوان می کند غلط کرده است وهدفش از این بهانه جوئی ها وعربده جوئیها و…فقط آزمایش ما بوده است ونه چیز دیگر.البته به نظر من محمود تا حد زیادی دروغ می گوید.وقتی متوجه می شود در مصاف ورویاروئی با من خیلی کم می آورد ونمی تواند اینجا دغلکاری وشیادی نماید مثل دیگران نهایتا به بهانه آزمایش من و…می خواهد خود را تبرئه وتوجیه کند.به هر صورت آمدن محمود به اینجا آن هم با وجود مسعود اوضاع را عملا هزار برابر ملتهب تر وبحرانی تر وخراب تر هم می کند.محمود هم فردی بسیار حسود وعقده ای وخیالاتی ونادان ودروغ گو و وارونه گو وچاپلوس وسادیسمی ودسیسه گر وخودشیرین کن وفاقد بصیرت وموهوم پرست وظالم پرست و بی رحم وبی وجدان و… نیز می باشد.خودش با زبان خودش بارها در توجیه دادوفریادهای بسیارگوشخراش وبهانه جوئی ها ودروغ پردازی ها وشیطنت های مختلفش در خانه ما اعتراف نموده است که در حال دیوانه شدن می باشد وفردی کلک وبی احساس که دلش مثل دریا بزرگ است می باشد.وبعد هم عنوان می کند که قصدآزمایش وانتقام و…را دارد. ومثل برخی از افراد بعضی چیزها را کاملا برعکس و وارونه می بیند وتحلیل می کند.وحتی بعضا گفته که خانه ما خطرناک ترین نقطه جهان است واز این دروغ های شاخدار ومزخرفات بسیار خنده دارومضحک.الان هم چون هوا سرداست واسحق هم دیگر وجود ندارد تا بهانه ای برای محمود برای آمدن به اینجا بدهد ضمن این که هروقت اینجا می آید اصلا با مسعود سازگاری ندارد وهردوی اینها از طریق رفتارهای بشدت بی اعصابانه وجنون آمیزشان حال همدیگر را خیلی خراب تر هم می کنند وبرروی اعصاب هم راه می روند فعلا دیگر اینجا نمی آید. ضمن اینکه وضعیت ظاهری بسیار نامطلوب خانه ما هم هیچ کششی برای آمدن محمود به اینجا ایجاد نمی کند. چرا که مسعود خانه ما را به آشغال دانی تبدیل نموده واجازه نظافت اصولی هم به من نمی دهد.خودش هم دست به سیاه وسفید نمی زند.شاید بعد از بهار بعضا سروکله محموداینجا پیدا شود.به احتمال زیاد کسانی هم به او یاد می دهند که اینجا بیاید ونقش بازی کند وکرمش را خالی کند وبرود.به هرصورت مسائل خصوصی محمود هیچ ربطی به من وشما ندارد. منتها مسعود از وضعیت روانی بسیار وخیمی برخوردار است.خصوصا بعد از قطع مستمریش حالش بدتر هم شده است وماهانه چیزی حدود 150 هزار تومان به من بدهکار هم می شود. با این شرایط روانی که مسعود دارد قاعدتا باید شمار بیشتری از اعضای خانواده وفامیل به او برسند.البته از سال 63 تا الان بایست مسعود را بطور دسته جمعی نگهداری می کردند وحتما به هروسیله ای که شده بایست آن زمان به او زن داده می شد. چرا که علت العلل سادیسم وجنون وتوحش افسار گسیخته مسعود از سال 63 تا الان در لی بی دویش قرار گرفته بود.بعد هم فشار درسی وعوارض داروهای خطرناک داده شده به او وایضا شرایط محیطی وفرهنگی و…اش ونیز محیط بلاآفرین حاکم بر خانواده و…اش!الان هم اگر کسانی بخواهند تدبیری اساسی برای مسعود بیندیشند باید ابتدا به ساکن به او فورا زن داده شود.چرا که او از ناحیه این مساله از اوایل دهه 60 تا الان بشدت تحت فشارانفجاری بوده است.و تا حد زیادی به همین خاطر از آن سال ها تاکنون رفتاری بسیار وحشیانه وجنون آمیز ونفرت بار داشته است وروزگار پدروخصوصا مادر بلادیده وزحمتکشش را برای سالیان متمادی بشدت سیاه کرده بود.واز طریق زد خورد وفوش وناسزا و وحشت زده کردن مکررشان برای سالیان متمادی تخلیه هیجانی می کرده است واز پدرمادرش به مثابه کیسه بوکس استفاده می کرده است.در واقع امر به نظر من افرادی نظیر دکتر معنوی در قبال مسعود عمدا یا سهوا مرتکب خطاهای بسیارفاحش ونابخشودنی و وحشتناکی شده اند.ومسعود را بایست از دیرباز از طریق مددکاری اجتماعی وایضا انصراف نمودنش از تحصیل در رشته های بسیار سنگین دانشگاهی وهمچنین ازدواج درمانی زود به هنگام خصوصا از دوران دبیرستان وتفریح درمانی از دیرباز مداوا می کردند واصلا وابدا نبایست اجازه داده می شد که مسعود با آن ترکیب خانوادگی با خانواده اش زندگی کند.ضمن این که مسئولیت امثال شما در قبال مسعود هزار برابر از مسئولیت من نوعی بیشتر است.این را از هر فرد با وجدان وبصیر وبی طرفی بپرسید کاملا مطالب بنده راتائید می کند.اگر شما به جای من وخصوصا پدرمادرم بودید حتی یک روز هم قادر به تحمل مسعود نبودید وهر روز بشدت با او درگیر هم می شدید.الان هم مسعود کاملا خانه را در انحصار خود کرده است وبعضا با خود با صدای بلندبطور ناگهانی حرف می زند ودادوفریاد می کند وپرت وپلا می گوید وهمانند کودکان وحشی رفتار می کند وصحبت می کند.الان اگر حتی من با او حرف بزنم و….ممکن است بطور ناگهانی به من حمله ور هم شود. خوشبختانه از حیث فیزیکی وفکری در شرایط به مراتب پائین تری از من بسر می برد. الان اگر پدرمادرم زنده بودند حتما مسعود هر روز بشدت آنها را کتک می زد وفوش می داد و وحشت زده می کرد.وضعیت مسعود اورژانسی است. این احتمال می رود که دیگران-برخی مردم کوچه بازار- وخصوصا با کمال تاسف خواهرتان تلفنی او را تحریک نیز نمایند. امیدوارم که این فرضیه من کاملاغلط باشد. اما استنتاج من این است که او را احتمالا عمدا یا سهوا تحریک نیز می کنند.از طرفی طی یک سلسله دسائس بشدت مجرمانه مدتهاست برعلیه من توطئه نموده اند.ومی خواهند تا صبح قیامت بنده به تنهائی از مسعود که تحملش کار حضرت فیل است نگهداری کنم.بعد هم از گوشه وکنار به دفعات به من گفته اند که امورم در خارج از حوزه استان تهران یعنی استان اصفهان روشن می شود.وعنوان می کنند که تهران شهری بلاخیز وشیطانی که در آن عملا مناسبات شهر هرتی حاکم است می باشد.به هر صورت من اگر امورم از فردا که بطرز بسیارنابخشودنی و فاجعه باری هم طولانی شده روشن شوند اینجا را سریعا ترک می کنم.منتها اینها نمی خواهند همه چیز در آرامش وبه خوبی وخوشی وبدون هزینه چه در ایران وچه در خارج هرچه سریعتر سامان یابند وعملا می خواهند هزینه روشن شدن کار وازدواج و….بنده را بطرز معناداری بالاتر ببرند وتا اطلاع ثانوی بنده را بشدت معذب نمایند.بعد هم می گویند بزودی بهترین وعالی ترین افراد که به ذعم همگان از اهالی کاشان می باشند قصد ازدواج با من را دارند.ضمن اینکه از آنجائی که بنده فردی مدرن ولیبرال وآزاداندیش ومستقل وروشنفکر می باشم به همین دلایل هم عمدا از دیرباز بشدت بنده را گرفتارتر نموده اند.
در هرصورت اگر این موارد صحت داشته باشد انتظار می رود که این افراد چه کاشانی باشند وچه غیرکاشانی با تک تک معیارهای از پیش تصریح شده وشفاف ازدواج بنده اشتراکات بسیار بسیارزیادی لزوما داشته باشندوهرچه سریعتر تا کار از کار نگذشته و خون به پا نشده وبر گستره بلایا افزوده نشده و فاجعه بوجود نیامده اینها مطابق با رهنمودهای بنده اقدامات عاجل را مبذول نمایند. اگر هم تحقق امورم در ایران مطابق با انتظارات حداقلی بنده میسور نیست باید هرچه سریعتر تمهیداتی جهت آمدن هرچه سریعتر من به خارج فراهم شود. بنده اگر تمکن مالی داشتم اصلا وابدا در طول این دوران بسیار برزخی تحمیلی جانکاه اینجا نمی ماندم وتا اطلاع ثانوی حداقل مبادرت به سفرهای بسیار طویل المدت به کشورهای مورد علاقه خارجیم ومنجمله سوئد جهت تفریح و کار و…می ورزیدم وحداقل تا اطلاع ثانوی مقیم کشورهای مورد علاقه ام می شدم.حتی در اینجا هم امورم روشن شوند یکی از اولویت هاوبرنامه های دائمی بنده سفرهای متعدد وفزاینده به کشورهای مورد علاقه ام در صورت استطاعت مالی می باشد وطبعا به دفعات مزاحم شما هم خواهیم شد وبه مناطق گوناگون سوئد وکشورهای اسکاندیناوی مسافرت های ورزشی وتفریحی وسیاحتی هم خواهیم کرد. به هر صورت مدتهاست که به بهانه آزمایش و…بشدت بنده را گرفتار کرده اند وکمافی السابق ورد زبان همگان این است که تا سه نشه بازی نشه وعجله کار شیطان است واز این مزخرفات که فقط از ذهن خطرناک افراد سنگدل وفاشیست وتاریک اندیش وسادیسمی ویا مستاصل ودرمانده و…تراوش می کند(چه از روی خباثت چه از روی حسن نیت).بعد هم به تبع اظهارات همه مبنی بر روشن شدن امورم در اصفهان بنده با افراد ذیربط اصفهانی به دفعات تماس گرفته ام.اما آنها متفقا تاکنون صحت این مطالب را عمدا یا سهوا زیر سئوال برده اند وخودرا کاملابه تجاهل زده اند.بعد هم به دیگران از کودک ونوجوان گرفته تا بزرگسال یاد می دهند که در مواجه با من به قول خودشان بنده را به تفکر وا دارند.احتمالا منظور این افراد این است که این بلیه ها وگرفتاریها و….فقط مختص خانواده ما نمی باشد وهمه آحاد مردم را کم وبیش شامل می شود. وبه هرصورت با ربط دادن زمین وآسمان به هم می خواهند تا صبح قیامت با من فوتبال بازی کنند.به نظر من اگر اوکی های داده شده به من مشروط به سازگاری واشتراکات فزاینده با تک تک استانداردها ورهنمودهایم هرچه سریعتر از قوه به فعل تبدیل شوند می توان جلوی بسیاری از بلایا وفجایع وسوتفاهمات وسوبرداشت ها و…و بسط وفراگیرترشدن آنها را گرفت.به هرصورت چون از دیرباز بشدت وبطرز بسیار نابخشودنی به من ظلم شده است والان هم 15 سال است که من را گرفتار یک مسابقه فوتبالی بلاخیزجهنمی نیز نموده اند ومبادرت به یک سلسله اقدامات کاملا مجرمانه ونابخشودنی وخرابکارانه و…نیزنموده اند طبعا روز به روز توقعاتم بالاتر نیز می رود.طبعا باید در حوزه های مختلف جریمه های فوق العاده سنگینی به من هرچه سریعتر لااقل پرداخت شود. منتها ورد زبان همگان کماکان این است که وضعیت ما دفاکتو شده است وما باید همچنان تا صبح قیامت بسوزیم وبسازیم ولب به شکوه واعتراض نگشائیم.چرا که به باور همگان این بلیه ها عمدتا از ثمرات مراسم چائی وسیاه دلی دنیا وبیداد زمانه می باشند.از طرفی اگر الان هم اوضاع من مطابق با رهنمودهایم در اصفهان و…روشن شوند حتما وضرورتا باید نحوه روشن شدن این امور مطابقت تام با راهکارها ورهنمودها واولویت های از پیش گفته شده وپیشنهاد شده بنده باشند وبه اجبار باید در وهله اول بشدت از من حتما عذرخواهی شود. ومشاغل ودوره های احتمالی آتی بنده باید کاملا با رزومه شغلیم سازگاری داشته باشند ومشاغل ودوره هائی به من پیشنهاد نشوند که خارج از حوزه توانائیها وعلایقم می باشند وبه امور فوق برنامه ام خلل وارد کنند ویا همانند مشاغل قبلی من در وزارت بازگانی باشند که مشاغلی بسیار توانفرسا ونامتناسب وبیهوده وانرژی بر و وقت تلف کن باشند.باید مشاغل ودوره های مزبور کاملا با معیارها وعلایق وتوانائیهایم سازگاری داشته باشند. وباید سریعا از من عذرخواهی شود ومشاغل ودوره های مزبور به بنده ارائه گردند. البته به نظر من با توجه به اینکه عملا 15 سال در امر ازدواجم عمدا خرابکاری کرده اند خیلی بهتر وضروری تر وایمن تر است که در ایران ابتدا به ساکن تکلیف اوکی های داده شده به من هر چه سریعتر وبدون فوت وقت در محترمانه ترین ومستقیمانه ترین شکل ممکن روشن شوند.اگر اشتراکات زیادی با معیارهایم داشته باشند فی بها!مطابق با رهنمودها وراهکارهای پیشنهادی بنده به خوبی وخوشی سامان می یابند. اگر نه که راه باز شود برای گزینه های به مراتب بهتروعالی تر در چارچوب تک تک معیارها واستانداردهای از قبل مشخص بنده.اگر هم اوضاع بنده مطابق با رهنمودهایم بزودی در ایران شدنی نیست باید هر چه سریعتر تمهیدات لازم جهت آمدنم به خارج اتخاذ شوند.وبرهمگان خصوصا اعضای خانواده فرض است که بشدت وبطور فزاینده ای از من نیز تشکر کنند. هم از این باب که از دیرباز خیلی به من ظلم شده است وهم از این حیث که من به تنهائی از موجودی نظیر مسعود که به مثابه سوهان روح هر فردی می باشد نگهداری می کنم.همچنین متعاقب دریافت دعوتنامه از یکی از کشورهای مورد نظرم بنده اقدامات لازم را به عمل می آورم.
در باره مسعود هم باید همه اعضای خانواده به او برسند واین بسیاربسیار زشت است که من که از حیث فقط سنی از همه کوچکتر می باشم بیشترین هزینه را بپردازم.وبعد هم به جای شنیدن ستایش بسیار زیاد از من شنونده اباطیل ودروغ گوئی ها و وارونه گوئیهای دیگران باشم.ضمنا این مطالب مسعود درباره عدم همکاری بنده پیرامون قیم مثل سایر حرفهایش کاملا دروغ است. من به او گفتم تمام پروسه های اداری مربوط به این کار را انجام بده وبعد یک روز دیگر من برای امضای تعهدنامه و..بطور مستقلانه بروم.منتها او انتظار دارد که اصلا همه کارهایش را من انجام دهم وتوقعات بسیار بیمارگونه ای از من دارد.خودش هم به دلایل مختلف اصلا دوست ندارد به آنجا برود.بنده را بهانه کرده است.
در پایان به خانم تان وآقا داوید سلام برسانید.
متشکرم
کاوه
5/12/1393
24/2/2015